داويد سانچز ويا در سوم دسامبر سال 1981 در لانگرو اسپانيا به دنيا امد.
داوید در فصل جاري براي باشگاه والنسيا و تيم ملي کشور اسپانيا بازي ميکند.
داوید ويا بعلت داشتن مهارت هاي بسيار زياد از جمله : سرعت، قدرت ضربه با هر دو پا، قدرت تمام کنندگي و... يکي از بهترين مهاجمان اسپانيا و حتي جهان به شمار ميرود .
داويد شهرت و محبوبيت خود را از چهره ي زيبا وشکستن رکورد گلزني والنسيا در يک فصل با زدن 24 گل به دست آورد. دوره بازيگري داوید دوران بازيگري خود را از سال 1991 در تيم جوانان لانگرو اغاز کرد و به مدت 8 سال در اين تيم توپ زد ودر سال 1999 به تيم اسپورتينگ جيجون نقل مکان کرد و در طي سه سال براي اين 80 بازي انجام داد و 38گل نيز به ثمر رساند. وي درسال 2003به رئال ساراگوسا پيوست و پس از دو سال موفقيت اميز به همراه اين تيم که در 81 بازي 35 گل به ثمر رساند و به همراه اين تيم به مقام قهرماني جام حذفي اسپانيا وسوپر جام دست يافت در سال 2005 تيم والنسيا پيوست و هم اکنون در اين تيم توپ ميزند. باشگاه والنسيا داويد ويا در فصل 06-2005در 35بازي 24 گل در لاليگا به ثمر رساند و با اختلاف يک گل نسبت به ساموئل اتوو از رسيدن به عنوان اقاي گلي لاليگا (ال پيچيچي)محروم ماند. تيم ملي فوتبال اسپانیا داوید اولين بازي ملي خود را در سال 2005 براي تيم ملي انجام داد و اولين گل ملي خود را در نوامبر همين سال در مقابل اسلواکي به ثمر رساند. داويد يکي از 23 بازيکني بود که توسط لوييز اراگونز براي مسابقات جام جهاني2006المان انتخاب شد ودر اولين بازي در جام جهاني مقابل اوکراين دو گل از چهار گل تيمش را به ثمر رساند اما در مرحله 8/1 نهايي هر چند يکي از گل هاي اسپانيا را در مقابل فرانسه به ثمر رساند اما با شکست در اين بازي از دور رقابت ها کنار رفتند. افتخارات - مقام قهرماني جام حذفي اسپانيا به همراه ساراگوسا در سال 2004 - مقام قهرماني سوپر جام اسپانيا به همراه ساراگوسا در سال 2004 - مقام سوم لاليگا به همراه والنسيا در سال 2005 - عنوان دومي اقاي گلي لاليگا در سال 2005
نظرات شما عزیزان:
خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد.!
افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده میآمدند. آنها در دست خود قاشقهایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دستهها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی میتوانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دستهها از بازوهایشان بلندتر بود، نمیتوانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند…مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: تو جهنم را دیدی!آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!افراد دور میز، مثل جای قبل همان قاشقهای دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، میگفتند و میخندیدند. مرد روحانی گفت: نمیفهمم!
خداوند جواب داد: ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! میبینی؟ اینها یاد گرفتهاند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدمهای طمع کار تنها به خودشان فکر میکنند!
((تخمین زده شده که ۹۳% از مردم این متن را برای دیگران ارسال نخواهند کرد. ولی اگر شما جزء آن ۷% باقی مانده می باشید، این پیام را با تیتر ۷% ارسال کنید..
من جزء آن ۷% بودم! و به یاد داشته باشید، من همیشه حاضرم تا قاشق غذای خود را با شما تقسیم کنم!!))